زندگی خوابگاهی خیلی خوب است!!!
من آدم ِ اجتماعی ای نیستم. این را امروز فهمیدم. امروز که دیدم همه ی هم کلاسی هایم با هم آشنا هستند و فقط من غریبه ام. امروز که پنج شش ساعت ِ تمام رفتم روی سایلنت و به اظهار نظر ِبچه ها در مورد ِ ست کردن ِ مانتوی سورمه ای و شلوار ِصورتی و کفش ِزرد و موهای آبی با های لایت ِ زرشکی گوش دادم. شما نمی فهمید چه حسی دارد. توی خوابگاه باشی و دلت لک بزند برای یک دقیقه تنهایی! یک دقیقه بغل کردن زانوها و زل زدن به دیوار بدون اینکه هم اتاقی هایت فکر کنند دلت برای دوست ِ اجتماعی ِ ترجیحا پسرت تنگ شده! شما نمیفهمید این چیزهارا.شما که تحت تاثیر زندگی جدید دچار ِ بیش نویسی نشده اید و نگران ِ پر شدن ِ صفحه های دفترتان نیستید.این چیزهارا فقط دانشجوهای خوابگاهی می فهمند.که تفریحات ِ سالمشان مزاحم تلفنی و غیبت استادها و هم کلاسی های درس خوانشان و خلاف ِسنگینشان پ*اسور ِبدون شرط بندیست...من آدم حسودی هستم...این را هم امروز فهمیدم. امروز که به همه ی کسانی که توی خانه شان اینترنت پرسرعت دارند حسودی ام شد...امروز که حسودی ام شد به همه ی آنهایی هروقت دلشان بخواهد پست جدید می گذارند و کامنت هایشان را چک می کنند...اصل ِ اصلش همین حالا که نشسته ام اینجا و با یوزر و پسورد ِهم اتاقی ام از وایرلس استفاده می کنم چشم دیدن ِ هیچ کدامتان را ندارم!
------------------------------------------------------------------
همه چیز خوب است،ملالی نیست جز دوری ِ شما!